درباره وبلاگ

انچه هستم مرا بهتر معرفی میکند تا انچه می گویم...
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دختر زیبا... و آدرس asana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 64662
تعداد مطالب : 282
تعداد نظرات : 334
تعداد آنلاین : 1

دختر زیبا
...
سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 16:53 ::  نويسنده : شقایق       

صفت : ۳ تا آدم چاق
گودزیلا :
اون لا خوب زندگی کن
مستشار :
بیشترین رقم اعشار
گرمک :
کامپیوتر مک بوک مخصوص افراد کچل
فیلسوف :
فیل گرفتگی(معمولا زمانی اتفاق می افتد که فیلی بین شما و خورشید قرار گیرد)
نازیلا :
لای نازنین
رامبد :
قبلا رام بود الان وحشی شده
مسواک :
به عمل راه رفتن روی یک ورق مسی می گویند
وارداتی‌ :
جنگ خال خالی‌
Feels like hell :
فیلها جهنم را دوست دارند
فرازمینی :
فراز کوچولو
I am proud of you :
من اتومبیل پراید شما بودم*
I've never been a fan :
من هیچگاه پنکه نبوده ام
گردآورنده :
واژه‌ای قدیمی‌ به معنی‌ "توپ جمع کن"- این واژه برای اولین بار در دورهٔ هخامنشی و در باغ پرسپولیس به هنگام بازی چوگان به ثبت رسید
سریال
: فیلمی‌ است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوه‌های دزدی را به شما آموزش می‌دهد.
تلفن همراه: وسیله‌ای سه‌کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا‍ عکس گرفتن است.
گرانی: کلمه‌یی است زاده‌ی توهم غربیان که در ایران تا کنون مشاهده نشده است!!
مترو: سونای بخار متحرک
عذرخواهی: در ایران دمده شده و بجای آن از توجیه استفاده می‌شود.
آثار باستانی: خرابه‌هایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفته‌اند.
خودپرداز: دستگاهی‌ست که همیشه‌ی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد 99.99 درصد خراب است.
مجرم: فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و تنها تفاوتش در این است که توانسته‌اند او را دستگیر کنند.
تورم: عددی بی‌خود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است!!!
گارانتی: یک اسم زیبا و خوش تلفظ
تحقیق: کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی
شب امتحان: حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربی‌گری مایلی‌کهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند.
شناسنامه یا کارت ملی: دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است.
دانشجو: یک عده افراد همیشه معترض
بزرگراه: نوعی پیست رالی به همراه یادگیری آپ تو دیت‌ترین کلمات ناشایست!
رئیس: فردی که وقتی شما دیر به سر کار می‌روید خیلی زود می‌آید و زمانی که شما زود به اداره می‌روید یا دیر می‌آید و یا مرخصی است
ایرانسل: خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا
شهرداری: گرفتن رشوه، داشتن صدها پرژه‌های نیمه‌تمام و نصب تابلوهای روزشماری جهت افتتاح
از پذیرفتن خانم‌های بد حجاب معذوریم: تابلویی که در همه‌جا نصب شده، جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیه‌ی مردم
سطل آشغال: وسیله‌یی‌ست موجود در خیابان‌ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها
مدرک تحصیلی: کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق می‌کند.
حراج: اصطلاحی‌ست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می‌کنند.
و غیره (و ...): نشانه‌ای برای باوراندن این مطلب که شما بیش از آنچه تصور می‌کنید، می‌دانید
Too narrow : وارد نشو
After noon : دنبال یه لقمه نون
Good after noon : دنبال یه لقمه نون حلال
برونشیت : بیرون از صفحه
Dashboard : داداشم برد
یاکریم : یا ناشنوا هستیم
هالوژن : ژنی که عامل اصلی ساده لوحی در انسان می باشد
پورتال : آدم قد بلند فقیر را گویند
ساختمان : خوب بهمون رسید
زالزالک : پدر رستم و داداش کوچولوش
Self Shifter Super Honey : خودشیفته فراهانی
Bahamas: با همه هستش
Bahamas Air: هوای همه رو داره
فیله گوساله : فیل نفهم، فحش رایج بین فیل ها
پاركينگ : شخصي كه به صورت پاره وقت به پادشاهي مي پردازد
چیذر : چه زری زدی؟
Burberry : نون بربری فانتزی
پورشه : فقير بشه الهي به حق 5 تنن
کوسه : این که دوتاس
کیلو وات : کیلو چنده
نوازش : بازش نکن، ببندش!
کوآرتز : هنرهایی که می گفتی، کو؟
Long Time : زمان پیچیدن لونگ
Long Time No See : !دارم لونگ میپیچم نگاه نکن
Topless : !به اصفهانیِ غلیظ، توپوله
بازو : شیرازیها به چیزهای اوپِن گویند
‫*کرباسچی : رانندهٔ اتوبوسی که هرچه داد می‌زنی نمیشنود
‫*جاسبی : فقط باش
Free Falling : فال مجانی
شومینه : این شوهر منه
هلوکاست : نرخ هلو در بازار
تراس : گند زدی به همه ی ما
جدول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند
Saturday : روز جهانی ساطور
Freezer side by side: کسیکه کنار هرکی میشینه، زر مفت میزنه
کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟
سه‌پایه : ۳ تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی‌ هستند
وانت : اینترنت آزاد و بدون فیلتر
Category: این گربه کدوم گوریه؟
Morphine: باید بیشتر فین کنی
Keyboard: چه کسی برنده شد؟
MissCall: دختر نابالغ را گویند
Freezer: حرف مفت
Already: گند زدی به همش رفت !
نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده
کته ماست : آن گربه مال ماست
مشروبات : روبات مشهد رفته
نرگس : موجود مذکری که مرتب حدس می زند
کدبانو: دختر خانمی مجرب در نقشه کشی با نرم افزار اتوکد
چهار محال بختیاری : ممکن نیست عدد ۴ برای شما شانس بیاورد
کالسکه: هنگامی که یک اصفهانی یک میوه ی کال میخورد
مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند
سوغاتی : بسیار عصبانی
عجبشیر : احساس رضایت از مطبوع بودن شیر
پدافند : پس گفتی دافن؟
مانیکور – پدیکور : دو برادر نابینا به نام مانی و پدرام
کولر:زمانی که یک لر به مکانی رفته باشد و بین ما نباشد
کامران : راننده کامیون
مهران : شخصی که در هوای مه آلود رانندگی می کند
روبوسی : پارچه ای که روی بوس می کشند
پهناور : کسی که مدفوع گاو می آورد
Superman : مرد بقال !
کنتس : به اصفهانی یعنی این سیگار کنت است
شاطر : کسی که در خرابکاری استاد است!
بیگلی بیگلی : پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی‌
پسمانده : پ نه پ رفته!
Diamond Ring : داییمون زنگ زد
مناجات : انواع و اقسام مونا
کره حیوانی : بیچاره ناشنواست
انبر : داروی برطرف کننده اسهال!
کلکته : بین گربه ها کل افتاده
خاموش : موش نپخته
شیاف : او خاموشه (She Off)
مزدور : نوعی موز که در مناطق دور می روید
دیپلماتیک : فرد دیپلمه ای که ماتیک زده
واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است
چاقو ضامن دار : در شیراز، به شخص فربه‌ای که یکی‌ از اهالی محل ضمانتش را کند گویند
جنسیتی : شهر ارواح
گوگولی : فرزند بروس لی و گوگوش!
مکار : کسی که تخصص اپل دارد!



سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 16:34 ::  نويسنده : شقایق       

                         هرکسی با دیدن ای تصاویر فکر میکنه که این دختر واقعا معلق در هواست یا این که دارای یه قدرت خارق العادست،

                         اما حقیقت اینه که این هنر عکاسیه که همه رو به اشتباه میندازه. خانم ناتسومی هایاشی به کمک یکی از دوستانش

                         تونست با این عکسها خودشو به عنوان یه هنرمندمعرفی کنه و به عنوان عکاس هنری شغل پیدا کنه.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 16:21 ::  نويسنده : شقایق       


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 15:49 ::  نويسنده : شقایق       

به گزارش جام جم انلاین وابسته به صداوسیما, معاونت برنامه ریزی سیما در گفتگو با شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی از ساخت سریال جدیدی تحت نام خانواده دکتر تقي خبر داد.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 14:46 ::  نويسنده : شقایق       

از تبلیغات قبل انقلاب چیزی یادتون هست؟

البته بعضیا خوب یادشونه...اما بعضیا اصلا نبودن که چیزی یادشون باشه...

اما حالا اونایی دوست دارن از تبلیغات قبل انقلاب یه چیزایی بدونن و بدونن تبلیغات به چه صورتی بوده میتونند واسه دیدن یه سری از تبلیغات از اینجا دیدن کنند...



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 14:0 ::  نويسنده : شقایق       
منشي با عصبانیت از اتاق رئیسش اومد بیرون ...

دوستش ازش پرسید چی شده ؟؟

رئیس ازم پرسید امشب وقتت آزاده ؟؟

.

.

.

.

.

.

 

منم با لبخند جواب دادم ... بـــــــــــــــــله.

.

.

.


 

 

!!!! ... بیشرف بهم 50 تا برگه داده واسه تایپ


دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : شقایق       
هرگز به غضنفر نخنديد...

ادامه مطلب ...


دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : شقایق       

          آدم هميشه دنبال قطعه اي گم شده است،

       هيچ آدمي را نمي توان يافت كه قطعه خود را جستجو نكند

فقط نوع قطعه هاست كه فرق مي كند، يكي به دنبال دوستي است

ديگري در پي عشق؛ يكي مراد مي جويد و يكي مريد

يكي همراه مي خواهد و ديگري شريك زندگي، يكي هم قطعه اي اسباب بازي

به هر حال آدم هرگز بدون قطعه خود يا دست كم بدون آرزوي يافتن آن نمي تواند زندگي كند

گستره اين آرزو به اندازة زندگي آدم است و آرزوهاي آدم هرگز نابود نمي شوند

بلكه تغيير موضوع مي دهند. حتي آن كه نمي خواهد آرزويي داشته باشد

آن كه آرزويش را از كف داده است

آنكه ايمان خود را به آرزويش از دست داده است

تمامي تلاشش باز براي گريز از تنهايي است

 عشق، رفاقت، شهرت طلبي ... همه به خاطر هراس از تنها ماندن است

وشايد قوي ترين جذابيت وصال در همين باشد

كه آدمي در هنگام وصال هرگز گمان نمي برد كه روزي تنها خواهد ماند

تو گاهي خيال مي كني گمشده خود را باز يافته اي

اما بسيار زود درمي يابي كه اين بازيافته ات قدري بزرگتر از بخش گمشده توست

يا قدري كوچكتر

گاهي او را مي يابي و مدت كوتاهي در خوشبختي رسیدن به او به سر مي بري و

اما گاه او رشد مي كند و از خلاء تو يا حتي خود تو بزرگتر مي شود و ديگر در درونت نمي گنجد

آن گاه او بدل به قطعه گم شده يك نفر ديگر مي شود و

تو را براي جستن دايره خود ترك مي كند

 

گاه نيز تو بزرگ مي شوي و

او كوچك باقي مي ماند و روزي ناگهان درمي يابي كه (او) قطعه گم شده ي تو نبود

 

 

گاهي هم (او) را مي يابي و اين بار از ترس آنكه مبادا از دست تو ليز بخورد و برود

سفت نگهش مي داري ، دو دستي به او مي چسبي و

ناگهان گمشده تو زير بار اين فشار خرد و له مي شود

و سرانجام نيز از دست مي دهي اش

احمقانه است اما تو از ترس تنها ماندن

تنها مي ماني

گاه ته دلت حتي مي ترسي كه قطعه گم شده ات را پيدا كني

كه مبادا دوباره گمش كني

همیشه آن كس كه بيشتر دوست دارد، ضعيف تر است و بيشتر رنج مي برد

و همين ضعف است كه احساس بي ثباتي به آدم مي بخشد

زيراآدم تماميت خود را منوط به چيزي مي كند كه ثباتي ندارد

ما همواره خود را قطعه هايي گم شده حس مي كنيم. ما همواره در انتظار نشسته ايم؛

درانتظار كسي كه از راه برسد و ما را با خود ببرد، كه بيايد و ما را كامل كند

بدون او ما همواره خود را گمشده و تنها و ناقص حس مي كنيم

برخي از ما شايد براي هميشه در انتظار (او) بمانيم و بنشينيم و بپوسيم

برخي از ما ، ديروز، امروز و هر روز قطعه هايي گمشده بوده ايم

گاهي بعضي ها با ما جور در مي آيند، اما همراه نمي شوند

 

گاهي نيز آدم هايي را مي يابيم كه با ما همراه مي شوند اما جور در نمي آيند

برخي وقت ها ما آدم هايي را دوست داريم كه دوستمان نمي دارند

همان گونه كه آدم هايي نيز يافت مي شوند كه دوستمان دارند ، اما ما دوستشان نداريم

به آناني كه دوست نداريم اتفاقي در خيابان بر مي خوريم و همواره بر مي خوريم

اما آناني را كه دوست مي داريم همواره گم مي كنيم

و هرگز اتفاقي در خيابان به آنان بر نمي خوريم

برخي رابطه ها ظريفند ، به طوري كه به كوچكترين نسيمي مي شكنند

و برخي رابطه ها چنان زمختند كه روح ما را زخمي مي كنند

برخي بيش از اندازه، قطعه گم شده دارند و چنان تهي اند و

روحشان چنان گرفتار حفره هاي خالي است

كه تمام روح ما نيز كفاف پر كردن يك حفره خالي درون آنان را ندارد

برخي ديگر نيز بيش از اندازه قطعه دارند و هيچ حفره اي، هيچ خلائي ندارند تا ما برايشان پُركنيم

برخي هرگز ما را نمي بينند ونمي يابند و برخي ديگر

بيش از اندازه به ما خيره مي شوند

بعضي وقت ها هم بعضي ها توي زندگي تو راه مي يابند

اما هیچ گاه تو را نمي فهمند

مثل شمع کوچکی که راهت را کمی روشن کرده است ولی

دستت را سوزانده است

گاه ما براي يافتن گمشده خويش، خود را مي آراييم

گاه براي يافتن (او) به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چيز مي رويم

و همه چيز را به كف مي آوريم و اما (او) را از كف مي دهيم

گاهي اويي را كه دوست مي داري احتياجي به تو ندارد

زيرا تو او را كامل نمي كني

تو قطعه گمشده او نيستي

تو قدرت تملك او را نداري
گاه نيز چنين كسي تو را رها مي كند

و گاهي نيز چنين كسي به تو مي آموزد كه خود نيز كامل باشي

بي نياز از قطعه هاي گم شده

او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايي سفر را آغاز كني

راه بيفتي ، حركت كني
او به تو مي آموزد و تو را ترك مي كند

اما پيش از خداحافظي مي گويد: شايد روزي به هم برسيم

مي گويد و مي رود

و آغاز راه برايت دشوار است

اين آغاز، اين زايش،‌ برايت سخت دردناك است

وداع با دوران كودكي دردناك است،‌كامل شدن دردناك است، اما گريزي نيست

و تو آهسته آهسته بلند مي شوي، و راه مي افتي ومي روي

و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمي مي شود

اما آبدیده مي شوي و مي آموزي كه از جاده هاي ناشناس نهراسي

از مقصد بي انتها نهراسي، از نرسيدن نهراسي

و تنها

بروي و بروي و بروي



دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, :: 16:11 ::  نويسنده : شقایق       

گاهي بعضي ها با ما جور در مي آيند، اما همراه نمي شوند، گاهي نيز آدم هايي را مي يابيم كه با ما همراه مي شوند اما جور در نمي آيند. برخي وقت ها ما آدم هايي را دوست داريم كه دوستمان نمي دارند، همان گونه كه آدم هايي نيز يافت مي شوند كه دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداريم. به آناني كه دوست نداريم اتفاقي در خيابان بر مي خوريم و همواره بر مي خوريم، اما آناني را كه دوست مي داريم همواره گم مي كنيم و هرگز اتفاقي در خيابان به آنان بر نمي خوريم!برخي ما را سر كار مي گذارند،‌ برخي بيش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهي اند و روحشان چنان گرفتار حفره هاي خالي است كه تمام روح ما نيز كفاف پر كردن يك حفره خالي درون آنان را ندارد. برخي ديگر نيز بيش از اندازه قطعه دارند و هيچ حفره اي، هيچ خلائي ندارند تا ما برايشان پُركنيم. برخي مي خواهند ما را ببلعند و برخي ديگر نيز هرگز ما را نمي بينند و نمي يابند و برخي ديگر بيش از اندازه به ما خيره مي شوند...گاه ما براي يافتن گمشده خويش، خود را مي آراييم، گاه براي يافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چيز مي رويم و همه چيز را به كف مي آوريم و اما «او» را از كف مي دهيم. گاهي اويي را كه دوست مي داري احتياجي به تو ندارد زيرا تو او را كامل نمي كني. تو قطعه گمشده او نيستي ،تو قدرت تملك او را نداري.گاه نيز چنين كسي تو را رها مي كند و گاهي نيز چنين كسي به تو مي آموزد كه خود نيز كامل باشي، خود نيز بي نياز از قطعه هاي گم شده.او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايي سفر را آغاز كني ، راه بيفتي ، حركت كني. او به تو مي آموزد و تو را ترك مي كند، اما پيش از خداحافظي مي گويد: "شايد روزي به هم برسيم ..."، مي گويد و مي رود، و آغاز راه برايت دشوار است. اين آغاز، اين زايش،‌ برايت سخت دردناك است. بلوغ دردناك است، وداع با دوران كودكي دردناك است، ‌كامل شدن دردناك است، اما گريزي نيست.و تو آهسته آهسته بلند مي شوي، و راه مي افتي ومي روي، و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمي مي شود، اما آبدیده مي شوي و مي آموزي كه از جاده هاي ناشناس نهراسي، از مقصد بي انتها نهراسي، از نرسيدن نهراسي و تنها بروي و بروي و بروي.  



دو شنبه 16 آبان 1386برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : شقایق       

نایت اسکین